ارسال پاسخ
تعداد بازدید 113
نویسنده پیام
fatemesoltan آفلاین

مدیر کل سایت

ارسال‌ها : 27
عضویت: 9 /6 /1392
تشکرها : 46
تشکر شده : 21
مناسب های مذهبی

امضای کاربر : افسوس که عمری پی اغیار دویدیم / از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
جمعه 12 مهر 1392 - 15:06
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از fatemesoltan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohabat &
mohabat آفلاین


کاربر ویژه

ارسال‌ها : 118
عضویت: 1 /7 /1392
سن: 99
تشکرها : 18
تشکر شده : 47
زهر کین با نهمین امام مظلوم چه کرد؟
مأمون خليفه عباسي که همچون ساير خلفاي بني عباس از پيشرفت معنوي و نفوذ باطني امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعي کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد. از اينجا بود که مأمون نخستين کاري که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبي دايمي و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد. رنجهاي دايمي که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور خانگي برده است ، در تاريخ معروف است.
از روشهايي که مأمون در مورد حضرت رضا (ع) به کار مي بست تشکيل مجالس بحث و مناظره بود. مأمون و بعد معتصم عباسي مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع) را در تنگنا قرار دهند. در مورد فرزندش حضرت جواد (ع) نيز چنين روشي را به کار بستند. به خصوص که در آغاز امامت هنوز سني از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتي است الهي، بستگي به کمي و زيادي سالهاي عمر ندارد.

ابوداوود قاضى - يكى از قضات معروف خلفاء بنى العبّاس - حكايت كند:
روزى ماءمورين دزدى را دست گير كرده بودند و معتصم عبّاسى دستور مجازات او را صادر كرد و عدّه بسيارى از فقهاء و علماء جهت اجراء حكم سارق در مجلس خليفه حضور يافتند و هر يك نظريّه اى جهت قطع دست دزد بيان كرد.

معتصم به حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد عليه السلام رو كرد و گفت : ياابن رسول اللّه ! نظر شما در اين باره چيست ؟

امام عليه السلام فرمود: افراد، نظرات خود را دادند، كافى است.

معتصم گفت : من كارى به نظرات آن ها ندارم، شما بايد نظريّه خود را مطرح نمائى ؛ حضرت اظهار نمود: مرا از اين كار معذور بدار؟

معتصم حضرت را به خداوند سوگند داد و گفت : بايد نظريّه خود را براى ما بيان نمائى.

حضرت فرمود: اكنون كه چاره اى جز جواب ندارم، مى گويم كه تمامى افراد اشتباه كردند و بر خلاف سنّت اسلام سخن گفتند؛ چون كه قطع دست دزد بايد از چهار انگشت باشد و كف دست به حال خود باقى بماند؛ و معتصم در حضور تمامى افراد گفت: آيا دليل و مدركى بر آن دارى؟

امام عليه السلام فرمود: فرمايش پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است ، كه فرمود: سجده به وسيله هفت جاى بدن - پيشانى، دو كف دست، دو سر زانو و دو انگشت پاها - انجام مى گيرد.

و چنانچه از مچ يا آرنج قطع شود، براى سجده جايگاهى باقى نمى ماند؛ و حال آن كه خداوند متعال در قرآن كريم فرموده: سجده گاه ها حقّ خداوند است و كسى را نبايد در آن ها مشاركت داد، پس براى محفوظ ماندن حقّ خداوند دو كف دست نبايد قطع شود.

معتصم با اين استدلال حيرت زده شد؛ و آن گاه دستور داد تا طبق نظريّه حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد عليه السلام دست دزد، قطع و مجازات گردد.

ابوداوود قاضى گويد: در يك چنان موقعيّتى من براى خود آرزوى مرگ كردم و پس از گذشت دو سه روز، نزد معتصم رفتم و گفتم: يا اميرالمؤمنين من بر خود لازم مى دانم كه مطالبى را به عنوان نصيحت به شما بگويم، هر چند كه به وسيله اين گفتار، خود را داخل آتش جهنّم قرار مى دهم.

معتصم گفت: مطلب و پيشنهاد خود را مطرح كن.

گفتم: هنگامى كه اميرالمؤمنين و خليفه مسلمين تمامى فقهاء و دانشمندان را در يك مجلس براى بيان حدود الهى جمع مى كند و در نهايت در حضور تمامى وزراء و درباريان و بزرگان نظريّه همه افراد را مطرود مى سازد و به گفته كسى اهميّت مى دهد و عمل مى كند كه طائفه اى بر امامت و خلافت او معتقد هستند و طبق نظريّه او حكم مى دهد، آيا در آينده اى نزديك چه خواهد شد؟!

وقتى معتصم مطالب مرا شنيد، رنگ چهره اش بر افروخته گشت و گفت خداوند تو را جزاى خير دهد كه مرا نصيحت و راهنمائى نمودى، و در روز چهارم به يكى از وزرايش دستور داد كه حضرت جواد عليه السلام را به منزل خود دعوت كند تا كارش را بسازد.

هنگامى كه وزير دربار، حضرت را دعوت كرد، حضرت نپذيرفت و فرمود: مى دانيد كه من به مجالس شما نمى آيم.

وزير اظهار داشت: شما را به صرف طعام دعوت مى كنيم و خليفه و برخى از وزراء، علاقه مند به حضور شما هستند؛ و در نهايت حضرت را مجبور كرد تا در مجلس و سفره شوم آن ها حاضر شود.

همين كه حضرت وارد مجلس گرديد و چند لقمه از غذائى كه جلويش نهاده بودند تناول نمود، اثرات زهر را در خود احساس نمود و خواست كه از منزل خارج شود، ميزبان گفت : همين جا بمانيد؟ حضرت فرمود: در منزل شما نباشم، بهتر است.

و با گذشت يك شبانه روز، كاملا زهر در بدن نازنين امام جواد عليه السلام اثر كرد و همچون ديگر ائمّه عليهم السلام مسموم و به فيض شهادت نائل گشت.

این پرده ای از زندگی مظلومی است که در دوره‌ حیات مبارکش، حق در حلقه حبس بود و ناحق بر کرسی قدرت و چه ظلم ها که در این دوران بر پیروان ائمه نشد و چه دیوارها کاخ ها که با پیکر شهید محبین ائمه بالا نرفت.
شهادت جوادالائمه مظهر بخشش در نزد آل البیت بود و کرامات فراوانی از ایشان در تاریخ به ثبت رسیده است. امامی که در کودکی و پس از شهادت امام رضا (ع) به رسالت تاریخی شان عمل کرد و به همان شیوه که پدر بزرگوارشان به شهادت رسید، جام زهر به ایشان خورانده شد تا شیعه در این عالم خاکی تنهاتر از پیش باشد. امید آنکه پیرو حقیقی راه این امام همام و این اسوه عصمت و طهارت باشیم.


امضای کاربر : هیچ وقت مغرور نشو، برگها وقتی می ریزند كه فكر میكنند طلا شدند
یکشنبه 14 مهر 1392 - 08:31
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mohabat به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: fatemesoltan /
mohabat آفلاین


کاربر ویژه

ارسال‌ها : 118
عضویت: 1 /7 /1392
سن: 99
تشکرها : 18
تشکر شده : 47



امشب شب عروسي ماه و خورشيد است آسمان جلوي قدمهايشان دامن ميگسترد
نسيم ديوار ها ي كوچه را غرق بوسه ميكند و نداي زيباي تكبير موسيقي شاد ترين عروسي هستي ميشود چه مبارك شبي است امشب
عيدتون مبارك

امضای کاربر : هیچ وقت مغرور نشو، برگها وقتی می ریزند كه فكر میكنند طلا شدند
دوشنبه 15 مهر 1392 - 08:24
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mohabat به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: fatemesoltan /
mohabat آفلاین


کاربر ویژه

ارسال‌ها : 118
عضویت: 1 /7 /1392
سن: 99
تشکرها : 18
تشکر شده : 47
پایان ظلم بر آخرین شاهدِ معصومِ سرهای بر نیزه‌ها
پنجمین امام شیعیان آخرین شاهدِ معصومِ سرهای بر نیزه‌ها بود. امام محمد باقر (ع) فرزند امام سجاد (ع) در بیابان‌های کربلا، طفلی چهار ساله بود که خیمه‌های سوخته و کاروان اسرا را به چشم دید و دوران حیات مبارکش مصادف با اوج مظلومیت شیعه بود.

حضرت سجاد (ع) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر (ع) پس از واقعه جانگداز كربلا و ستمهاى بيسابقه آل ابوسفيان، كه مردم به حقانيت اهل بيت عصمت (ع) توجه كردند، در اصلاح عقايد مردم به ويژه در مسأ له امامت و رهبرى كه تنها شايسته امام معصوم است، سعى بليغ كردند و معارف حقه اسلامى را - در جهات مختلف - به مردم تعليم دادند

آنچه ایشان به پرورشش پرداخت در زمان امام ششم، مکتب جعفری را شکل داد و نشر فقه و احكام اسلام به جايى رسيد كه فرزند گرامى آن امام، حضرت امام جعفر صادق (ع) دانشگاهى با چهار هزار شاگرد پايه گذارى نمود و احاديث و تعليمات اسلامى را در اكناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد تا ریشه های اعتقادی شیعه برای اعصار در این دوران مستحکم شود.امام باقر(ع) در ماه محرم سال 95 هجری، عهده دار مقام امامت شد و این مصادف بود با حکمرانی آل مروان. آنان مسلمانان را مجبور می کردند که آنان را جانشین رسول خدا بشمارند و افرادی را که منتهای رذالت و فرومایگی در پلید ترین منکرات غوطه می خوردند، خلیفه الهی بنامند. امام باقر(ع) از چنین وضع آشفته ای رنج می برد.منهال می گوید: در محضر امام بودم. مردی وارد شد. پس از سلام، فرد تازه وارد پرسید: حالتان چطور است؟ امام فرمود: آیا به راستی درنیافته اید که بر ما چه می گذرد؟ مَثَل ما در میان امّت، مانند بنی اسرائیل است که طاغی زمانشان، پسران آنها را می کشت و زنانشان را زنده می گذاشت. این والیان و حاکمان نیز فرزندان ما را به قتل می رسانند و زنانمان را باقی می گذارند. اگر به راستی این منطق درست باشد که عرب و قریش به دلیل اینکه رسول اکرم(ص) از میان آنان برخاسته است، بر دیگران فضیلت دارند، پس باید ما خاندان نبوت و اهل بیت رسالت بر همه مردم شرافت داشته باشیم و هیچ کس به پایه ما نرسد. چون سخن امام بدین جا رسید، آن مرد گفت: سوگند به خداوند، شما خاندان را دوست دارم. امام فرمود: پس بر تن خویش جامه ای از بلا و ناگواری بپوشان. والله رنج ها شتابان تر از سیلِ دره ها به سوی ما و شیعیان ما پیش می تازد. نخست مشکلات به ما می رسد و سپس به شما.[1]این بیان نگرانی بسیار امام را از تنگناهای سیاسی آن عصر می رساند.در جای دیگر امام باقر(ع) فرموده اند: مدام ما اهل بیت مورد ستم قرار می گیریم، ما را دور و محروم می کنند، بر خون خویش و دوستانمان ایمن نیستیم. دروغ گویان و منکران به سبب کذب و انکارشان، جایگاهی یافته اند که بدان وسیله به دوستان خود تقرب می جویند، قاضیان و کارگزاران بد در هر شهری به ایشان خبر مجعول می دهند[2] و ... .امام در برابر این تیرگی ها، خاموش ننشست و علیه حاکمان ستمگر جبهه گیری کرد و فرمود: کسی که به جانب فرمانروای ستم پیشه ای حرکت کند تا او را به تقوای الهی فرمان دهد و از عواقب ستم بترساند و موعظه کند، پاداش او همانند ثواب جن و انس و کار او برابر با عمل آنان است.[3] در نکوهش جفاکاران و حامیانشان فرمود: همانا ستمکاران و پیروانشان از دین الهی کناره گیری کرده اند.[4]چنان که می بینیم، از دیدگاه آن حضرت، هیچ حاکم جور پیشه ای نمی تواند مدعی دین داری باشد و به بهانه خلافت دینی، بندگان خدا را مورد ستم قرار دهد و مردم هم باید فریب ادعاهای دروغین چنین حاکمانی را نخورند و گمان نکنند مخالفت با آنان، طغیان علیه دین است. از این رو، امام پیروان خود را از تقرب به سلاطین جور منع می کرد و می فرمود: هرگز به خدمت آنان در نیایید، حتی اگر این خدمت به اندازه یک مرتبه فرو بردن قلم در مُرکَّب باشد، به دین آسیب وارد می شود.[5]امام وقتی مشاهده می کرد فرمانروایان از کج روی دست بر نمی دارند، به صراحت انحرافات آنان را بر می شمرد. او در نامه ای به یکی از آنان نوشت: از جمله کارهای نادرست این است که جهاد در جامعه اسلامی ضایع شده و ارزش خود را از دست داده است. در پرتو جهاد است که دین در میان جوامع دیگر طلوع کند و دشمنان در هم کوبیده می شوند. در پرتو همین ارزش، خداوند جان و مال مؤمنان را خریده و ایشان را به بهشت نوید داده است. خداوند با مؤمنان شرط کرده است که در جهاد، حدود و قوانین الهی مراعات شود. جهاد برای این نیست که مردم را از اطاعت بنده ای به پیروی از بنده ای همانند او وادارند. هر گاه کافران در قلمرو حاکمیت اسلامی، جزیه را قبول کردند، نباید به آنان ستم شود و نیز روا نیست پیمانی که با آنان بسته اند، نقض گردد. مالیاتی که بر ایشان تعیین می شود، باید فروتر از توانشان باشد. اموال و غنایمی که در پرتو جهاد و گشایش سرزمین های دیگر به دست می آید، از آنِ همه مسلمانان است، نه گروهی خاص. در برخورد با اسیران باید به سیره پیامبر و قانون الهی عمل کرد.امام در ادامه تأکید می فرمایند که در فتوحات و جهاد اسلامی، سوگمندانه رهنمود های دینی مورد توجه قرار نمی گیرد و به افرادی تکلیف می کنند که امکان جهاد برایشان فراهم نیست و خداوند عذرشان را پذیرفته است و همان افراد توانمند نیز تحت تکالیف سخت، طاقت فرسا و ناگوار قرار می گیرند. در گذشته وقتی مردم مصر با دشمنان خود و یا سرکشان هم جوار می جنگیدند، در اعزام نیروها برای نبرد، میان آنان به عدالت رفتار می شد. افسوس که امروزه همه آن ارزش ها از میان رفته است و مردم در دو گروه خلاصه شده اند: عده ای که موظف به جهادند و به جای آنکه مال و جان خویش را با خدا معامله کنند، در این راه اجیر دیگران شده اند و برای رفتن به جهاد مزد می گیرند! و گروهی دیگر که افرادی ناتوان هستند، ولی وادار می شوند تا کسانی را اجیر کرده، به جایشان به جهاد بفرستند. حج از میان رفته و مردم بینوا شده اند. کسی که این کژی ها را پدید آورده، به راستی منحرف ترین افراد است.[6]عمر بن عبدالعزیز در میان خلفای معاصر امام باقر(ع) اگر چه حق امامت معصومان را غصب کرده بود، ولی رفتارش با دیگر غاصبان متفاوت بود. این وضع زمینه را مساعد کرد تا حضرت برخی مسائل را به او تذکر و هشدار دهد. هنگامی که عمر بن عبدالعزیز به مدینه سفر کرده بود به او خبر دادند محمد بن علی (امام باقر(ع)) آمده است تا او را ملاقات کند. او هم پذیرفت و امام به مجلس او وارد شد. امام رو به وی کرد و فرمود: ای عمر، دنیا همچون بازاری است که عده ای با منفعت از آن بیرون می آیند و گروهی با خسران آن را ترک می کنند. عده ای که اکنون دنیا را ترک گفته اند، مغرور این سرای فانی شدند تا مرگ بر آنان سایه افکند و با دنیا در حالی وداع کردند که ملامت می شدند. اکنون سزاوار است که ما در رفتار گذشتگان بیندیشیم و کارهایی را که آنان انجام داده اند و ما آنها را مایه گرفتاری می دانیم، از برنامه خویش حذف کنیم.[7]در سفارش های دیگری، امام به وی تأکید فرمود: ای عمر! تقوای الهی داشته باش، درها را بر روی مردم گشوده دار، حجاب ها و موانع را از پیش پای مردم بردار تا به راحتی با تو تماس گیرند، ستم دیدگان را یاری ده و حقوق ضایع شده را به صاحبان آنان بازگردان. نصایح امام چنان وی را تحت تأثیر قرار داد که تصمیم گرفت حق غصب شده اهل بیت یعنی فدک را به ایشان بازگرداند و همان جا فرمان پس دادن فدک را صادر کرد.[8]از طرف طاغوت وقت، فرماندار جدیدی برای مدینه تعیین شد و مردم برای عرض تبریک به جانب محل استقرار او می رفتند. محمد بن مسلم می گوید: ما جمعی از شیعیان در جوار خانه امام در مدینه بودیم. امام از برخی حاضران پرسید: آیا در شهر اتفاق تازه ای رخ داده است؟ عرض شد: والی جدیدی برای مدینه انتخاب شده است و مردم می روند تا ورود او و انتصابش به این مقام را شادباش گویند. امام فرمود: همانا آدمی برای تبریک به خاطر امری حرکت می کند، (غافل از آنکه) همان شخص خود را به در خانه ای می رساند که درهای خانه های آتش دوزخ است( کنایه از اینکه خانه حاکم مدینه، دری از درهای آتش جهنم است).[9]امام در وصیت نامه خود نیز مبارزه ای سیاسی با جفاکاران را در پیش گرفت. امام صادق(ع) فرمود: پدرم وصیت کرد: بخشی از اموالم را وقف کن تا ده سال در سرزمین منا در مکه و موسم حج برایم عزاداری و برای مظلومیت من زاری کنند.[10] این وصیت برای آن است که اجتماع بزرگ اسلامی در آن مکان مقدس با رهبر راستین، آشنا و ارشاد شوند و از دیگران بریده، به حق بپیوندند. هدف دیگر امام این بود که مردم مسلمانی که از همه نقاط قلمرو اسلامی در آنجا گرد هم می آمدند، به مظلومیت ائمه پی ببرند.[11]امام باقر(ع) بارها باطل بودن کار هیئت حاکمه و زمامداران وقت را اعلام می داشت و لزوم روی کار آمدن جانشینان راستین را گوشزد می کرد و می فرمود: ای محمد بن مسلم، هر کس از این امت اسلامی، بدون امامی آشکار و عدالت پیشه و منصوب شده از سوی خداوند به سر برد،[12] گمراه می شود و در مسیر تردید قرار می گیرد و اگر در این حال، مرگش فرا رسد، در حال کفر و دورویی مرده است.امام در برابر هشام بن عبدالملک موضوع رهبری واقعی را به طور جامع و کامل مطرح ساخت و چنین به وی فهمانید که او و دستگاهش بر باطل است و باید منصب خلافت را ترک کند و نحوه رهبری و اداره جامعه اسلامی و قلمرو مسلمین دگرگون شود. این گفتگو در درون دربار اموی و مروانی صورت گرفت و عده ای از فرماندهان ارتش، روسای قبایل، والیان، قضات و فقها به عنوان مدافعان خلیفه غاصب در آنجا حضور داشتند. هشام در آن لحظات، اگر چه خشمناک و عصبانی بود، ولی جرئت نداشت به جلادان خون آشام خود دستور دهد امام را به شهادت برسانند؛ زیرا اگر چنین می شد، مسلمانان به قیام هایی که در حال شکل گرفتن بود، می پیوستند و در نتیجه خود، زمینه های سقوط خویش را فراهم می کرد.[13]از سوی دیگر، نمی توانست منکر نفوذ معنوی و اجتماعی امام شوند. کسانی بودند که شهر ها و مسیر های طولانی را پشت سر می نهادند تا به محضر امام برسند و علاقه مندی خویش را به ساحت حضرت ابراز دارند. رهبری حضرت فراتر از تقسیمات سیاسی امویان و مروانیان و نیز ماورای مرزبندی های قبیله ای و قومی بود. میان دو قبیله مضر و حمیر نزاع شدیدی وجود داشت و همواره جنگ و خونریزی بین آنان شعله ور بود، اما هر دو از یاران امام بودند و دو شاعر بزرگ شیعه از هر دو سوی یعنی فرزدق تمیمی مغیری و کمیت اسدی حمیری در دوستی امام و اشتیاق به اهل بیت اتفاق داشتند.[
حضور مؤثر امام در متن اجتماع و مجامع علمی و فرهنگی نیز در روشن گردیدن حقایق و افشای نا راستی ها دخالت داشت. در مسجد مدینه مردمانی از نقاط دور به محضر امام می رسیدند و نیاز های فکری، فرهنگی و اجتماعی را مطرح می کردند و امام هم رسیدگی می فرمود. انفاق به محتاجان و تکریم فقیران، سخاوت و مروت در حق دوستان و پیروان، شکیبایی و بردباری در روابط اجتماعی، صمیمیّت و محبت در حق اصحاب و آشنایان و خویشاوندان، خصالی بود که نفوذ اجتماعی امام را ریشه د ار می ساخت و این حضور مؤثر، برای دستگاه ستم نگران کننده بود.[15] فتوحات اسلامی در شرق و غربدر نخستین سال های امامت حضرت باقر(ع) قلمرو حکومت اسلامی از جانب شرق توسعه یافت. محمد بن قاسم بن محمد بن حکم بن ابی عقیل برای فتح سند و هند، به سوی این نواحی رفت. ابوالاسود جهم بن زحر جعفی فرماندهی مقدمه سپاهش را عهده دار بود. وی که در فارس اقامت داشت، از آنجا به مکران رفت و چندی در آنجا ماند و برخی شهر های مسیر را فتح کرد؛ تا آنکه نبرد سختی بین او و سپاهیان هند در گرفت. داهر، فرمانده قوای مزبور، در برابرش مقاومت کرد و با کشته شدن وی، محمد بن قاسم بر نواحی گوناگون سند استیلا یافت. موفقیت شایان توجه وی توانست راه را برای تسلط مسلمین بر بخش بزرگی از هند بگشاید.این فتح در واقع طلیعه حکومت مسلمانان در شبه قاره هند بود. ناگفته نماند که همراه با این بخش مهم از آسیا، نقاط هم جوار دیگر مانند کابل، کاشمر، طوس و مناطق مختلف دیگر هم به قلمرو پهناور اسلامی پیوستند. با مرگ ولید بن عبدالملک و روی کار آمدن سلیمان، فاتح هند به جای آنکه مورد تشویق قرار گیرد، دستگیر شد و به فرمان این خلیفه ستم پیشه، در غل و زنجیر قرار گرفت. اهل هند بر این وضع ناهنجار که برای سلحشوری مسلمان پدید آمد، گریستند. والی ماوراء النهر نیز تحت فشار قرار گرفت و عزل شد.[16] گفته می شود علاقه مندی وی به خاندان عترت سبب این رفتار شده بود.ارادت مردمان سند به اهل بیت قابل توجه است. مادر زید شهید(برادر امام باقر(ع)) از سند بود، اما با روی کار آمدن حجاج بن یوسف ثقفی، شیعه در این سامان مجالی برای ترویج عقاید خود نداشت. با زندانی شدن محمد بن قاسم در واسط و در گذشت او، برخی شیعیان که تحت آزار و اذیت امویان بودند، در مناطق دور از خلافت وقت پناهگاهی برای خود تدارک دیدند. سند، غور، خراسان و ماوراء النهر به مراکز قیام های شیعی تبدیل گردید.[17]گروهی از پیروان علی بن عبدالله حسنی که 72 نفر بودند، از خراسان به مدینه آمدند تا امام واقعی را مشخص کنند. آنان به حضور امام باقر(ع) رفتند و حقایقی را مشاهده کردند و متقاعد شدند و به مقام امامت آن حضرت اعتراف کردند و هدایایی به پیشگاه آن حضرت تقدیم داشتند.[
هم زمان با فتوحات شرقی، حادثه مهمی در غرب قلمرو اسلامی اتفاق افتاد که جهان را متحیر ساخت؛ زیرا در سال 92 هجری و زمانی که افریقا به دست موسی بن نفیر اخمی اداره می شد، طارق بن زیاد از لایق ترین سرکردگان موسی، با سپاهی مرکب از هفتاد هزار نفر رزمنده، در محلی که اکنون به نام او معروف است یعنی جبل الطارق، پیاده شد و از آنجا اول در شهر الجزیرة الخضراء فرود آمد و نماز صبح را در آنجا خواند که بعدها در این مکان مسجدی ساخته شد. نیروهای مستقر در اسپانیا که به گوت ها مشهور بودند، خیلی کوشید تا راه را به سپاهیان اسلام بسته، مانع پیشرفت آنها شوند، ولی بر اثر وارد شدن ضربات شدید، از یکدیگر پاشیده شدند و ثبات و پایداری آنان با حملات پی در پی طارق و نیروهایش از بین رفت و جمعیت گوت ها از هم متلاشی شد و پادشاه آنها در هنگام فرار، خود را در آب رودخانه غرق کرد. بدین گونه، منطقه جنوب غربی اروپا که اکنون شبه جزیره ایبری نام دارد و دو کشور اسپانیا و پرتقال را شامل می شود، به تصرف سپاهیان اسلام درآمد. این فتح علاوه بر نتایج معنوی و اخلاقی، برکات زیادی در برداشت؛ از جمله آنکه دشمنان مسلمانان را در رعب و هراس قرار داد
سلیمان بن عبدالملک به جای آنکه از بانیان چنین فتحی قدردانی کند، با موسی بن نفیر که آن زمان والی اندلس گردیده بود، به دشمنی برخاست و برای از میان بردن وی، برحسب انگیزه های هوس آلود نقشه می کشید.[20] از کتب تاریخ بر می آید که موسی بن نفیر و طارق بن زیاد طرفدار اهل بیت: بودند و به همین دلیل سلیمان، خلیفه مروانی، بر موسی خشم گرفت و دستور مصادره اموال و کشتن فرزندش را داد. اگر چه امام باقر(ع) از بابت این فتوحات اظهار خشنودی می کرد، امّا بر شیوه فتح و کشورگشایی که مغایر با موازین قرآنی و مخالف سیره پیامبر بود، انتقاد داشت و انتقاد خود را به آگاهی زمامدار وقت می رساند.تقویت امنیت و حفظ همبستگی و اقتدار مسلمانانبا وجود آنکه امام، حاکمان وقت را غاصبان حکومت می دانست و شیوه ها و برنامه های او مورد تأیید حضرت نبود، اما برای حفظ یکپارچگی، اتحاد و انسجام مسلمانان، آن حضرت از هیچ گونه تلاشی فروگذار نمی کرد. جامعه عصر امام اگر چه از رهبری سیاسی اهل بیت: محروم بود، اما چون به توحید، قرآن کریم، رسالت نبی اکرم و فروع دین و مسائل اعتقادی زیر بنایی تا حدودی التزام داشت، ملتی مسلمان تلقی می شد و امام می کوشید تا آنان را از هجوم کفّار و مخالفان و نیز تفرقه دور نگاه دارد.امام باقر(ع) وقتی ارزش های اصلی جامعه را در معرض تزلزل می دید و نیز مرزهای قلمرو اسلامی را آماج یورشهای بیگانگان و هجوم رومیان مشاهده می کرد، پیروان خود را از پرداختن به موضوعات تفرقه برانگیز نهی می کرد تا اتحاد جامعه در برابر اجانب و کفار محفوظ بماند و بتواند حملات دشمنان را دفع کند.حتی وقتی حضرت احساس می کرد که جامعه اسلامی در معرض تهدید قرار گرفته است، به پیروان خود اجازه می داد که مسلمانان را یاری دهند تا دشمنان را در هم بکوبند و در مواردی خود حضرت، حکّام وقت را برای حفظ اقتدار قلمرو مسلمین راهنمایی می کرد.هند سرّاج در سرزمین شام که ناحیه مخالف ولایت اهل بیت شناخته می شد، اسلحه می فروخت. وی پس از پذیرش ولایت امامان درباره ادامه این تجارت و حمل سلاح به شام، از امام باقر(ع) کسب تکلیف کرد. امام در جواب وی فرمود: سلاح های خود را به جانب شام ببر و در آن ناحیه در معرض فروش قرار ده؛ زیرا خداوند به وسیله اهالی این سامان، دشمنان ما و ایشان (رومیان) را دفع می کند. البته هر گاه میان ما و شامیان نبردی پیش آید، در چنین شرایطی نه باید به آنان سلاح رسانید و نه یاری شان داد.[
یکی از مروانیان روزی سکه هایی را دید که بر آنها عبارتی رومی نقش بسته بود. این پول ها در مصر که غالباً مسیحی بودند، رواج داشت. وی دستور داد نوشته های روی سکه ها ترجمه شود و چون از مضمون آنها آگاهی یافت، ناراحت شد و گفت: این مطالب برای مسلمانان نارواست. از این رو، به کارگزار مصر نوشت که نقش های مزبور را باطل سازد و به تولید کنندگان این پول ها فرمان دهد تا سوره ای از قرآن را بر آن حک کنند.

او چنین کرد و چون سکه های جدید با نقوش اسلامی به سرزمین روم رسید و پادشاه آنان از مضمون آنها با خبر شد، زمامدار مروانی را ملامت و مذمت کرد و از وی خواست آنها را به وضع قبلی بازگرداند و تهدید کرد اگر این وضع عوض نشود، بر درهم و دینار هایی که ضرب می شود، دشنام و ناسزا به رهبران مسلمانان نقش می بندد. خلیفه که در تنگنا قرار گرفته بود، با وجود مشورت با اطرافیان و مشاوران به نتیجه ای دست نیافت و برای بیرون آمدن از این بحران، نامه ای به کارگزار مدینه نوشت و از او خواست امام باقر(ع) را با احترام و ارج فراوان به سوی شام روانه سازد. امام با عزت ویژه ای به محل استقرار خلیفه یعنی شام رفت و پس از مراسم استقبال و خوشامد گویی، ماجرای مزبور مطرح شد.
امام فرمود: این موضوع نگرانی ندارد. هم اکنون کسی را فرابخوان تا درهم و دینارها را برایت ضرب کند و بر یک طرفش نقش توحید و بر طرف دیگر «محمد رسول الله» را نقش بزن و در حاشیه آن، نام شهری را که سکّه در آن ضرب شده و نیز سال آن را قید کن، آن گاه برای آنکه امکان تقلب در درهم و دینار از بین برود، نحوه ساخت سکه های اسلامی را توضیح داد و سپس به خلیفه گفت: چون چنین کردی، فرمان به وجوب معامله با آنها صادر و مخالفین آن را مجازات کن. بدین ترتیب راه را بر پادشاه روم می بندی.در نقل دیگر آمده است: به دنبال درگیری های سخت میان حاکمان رومی و اسلامی، پادشاه روم، فرمانروای مسلمانان را تهدید کرد که در صورت عدم واگذاری بخشی از قلمرو مسلمانان، جریان پول را در نواحی تحت قلمرو مسلمانان قطع می کنم. خلیفه مروانی از این تهدید ترسید و چون با رایزنی های متعدد به راهی دست نیافت، قرار شد که امام باقر(ع) گره گشای این مشکل باشد. حضرت به وی توصیه کرد که از رومی ها مهلت بخواهد و طی آن با جمع آوری طلا و نقره در قلمرو اسلامی، به ضرب درهم و دینار روی آورد. طی چند ماه سکه های جدیدی در اختیار مردم مسلمان قرار گرفت که با آنها به جای پول قبلی، فعالیت های اقتصادی خود را انجام می دادند. حاکم مسلمین شخصی را نزد سلطان روم فرستاد و به اطلاع او رسانید چنین برنامه ای را در مورد مرز های دو کشور قبول نمی کند. رومی ها بر این گمان بودند که با تهدید اقتصادی، برگ برنده ای دارند، ولی با طرح جدید که به پیشنهاد امام باقر(ع) صورت گرفت، در این نقشه ناکام ماندند.

بنابراین ارعاب نظامی را پیش گرفتند و گروهی از متمرّدین را که پس از فتح اسلامی به روم پناه برده بودند، علیه کشورهای اسلامی برانگیخته، آنها را روانه سرزمین های مسلمان نشین کردند. این افراد راه سواحل را پیش گرفتند و به قتل، غارت و تجاوز پرداختند تا به کرانه های لبنان رسیدند. سپاهیان مسلمان به تعقیب آنها پرداخته،گروهی را کشته، عده ای را به اسارت گرفتند و بقیه که متواری شده بودند، راه دره ها و پناهگاه های کوهستانی را پیش گرفتند.[

حضرت امام محمد باقر (ع) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين (ع) زندگى كرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت، نشر و تبليغ فرهنگ اسلامى، تعليم شاگردان، رهبرى اصحاب و مردم , اجرا كردن سنتهاى جد بزرگوارش در ميان خلق، متوجه كردن دستگاه غاصب حكومت به خط صحيح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم، كه تنها خليفه راستين خدا و رسول (ص) در زمين است، پرداخت و لحظهاى از اين وظيفه غفلت نفرمود. سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدينه به وسيله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست. پيكر مقدسش را در قبرستان بقيع - كنارپدر بزرگوارش - به خاك سپردن

امضای کاربر : هیچ وقت مغرور نشو، برگها وقتی می ریزند كه فكر میكنند طلا شدند
یکشنبه 21 مهر 1392 - 08:54
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mohabat به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: fatemesoltan /
mohabat آفلاین


کاربر ویژه

ارسال‌ها : 118
عضویت: 1 /7 /1392
سن: 99
تشکرها : 18
تشکر شده : 47

تصویر: http://www.khoy-ag.ir/portals/khoy-ag.ir/91/91-12/19938_355.jpg

امضای کاربر : هیچ وقت مغرور نشو، برگها وقتی می ریزند كه فكر میكنند طلا شدند
سه شنبه 23 مهر 1392 - 08:16
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mohabat به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: fatemesoltan /
mohabat آفلاین


کاربر ویژه

ارسال‌ها : 118
عضویت: 1 /7 /1392
سن: 99
تشکرها : 18
تشکر شده : 47

تصویر: http://www.tasvirnama.ir/images/2012/10/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%BE%D8%B3-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%D9%87-%D8%B9%DB%8C%D8%AF-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86-4.jpg

امضای کاربر : هیچ وقت مغرور نشو، برگها وقتی می ریزند كه فكر میكنند طلا شدند
سه شنبه 23 مهر 1392 - 08:17
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mohabat به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: fatemesoltan /
fatemesoltan آفلاین


مدیر کل سایت

ارسال‌ها : 27
عضویت: 9 /6 /1392
تشکرها : 46
تشکر شده : 21
مناسب های مذهبی

امضای کاربر : افسوس که عمری پی اغیار دویدیم / از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
جمعه 26 مهر 1392 - 20:10
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از fatemesoltan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohabat /
mohabat آفلاین


کاربر ویژه

ارسال‌ها : 118
عضویت: 1 /7 /1392
سن: 99
تشکرها : 18
تشکر شده : 47

میلاد باسعادت پاکیزه‏ترین خلق خدا، معدن لطف و صفا، گستره‏ی عظیم ولایت،
پناه درماندگان، امام علی النقی(علیه السلام) بر عاشقان مبارک باد.
تصویر: http://m-farhangi.iut.ac.ir/edare/uploads/fck/3%2873%29.jpg

امام هادى آمد تبارک اللَّه
مژده ز سوى خدا بر همه آمد
وجه خدا در زمین چهره گشوده
ماه امام جواد جلوه نموده

تصویر: http://m-farhangi.iut.ac.ir/edare/uploads/fck/1%285%29.gif
ای دوست بیا که وقت شادی آمد
هم عزت و هم نور الهی آمد
بر خلق خدا رحمت حق نازل شد
فرزند تقی امام هادی آمد
.




امضای کاربر : هیچ وقت مغرور نشو، برگها وقتی می ریزند كه فكر میكنند طلا شدند
دوشنبه 29 مهر 1392 - 08:04
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mohabat به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: fatemesoltan /
mohabat آفلاین


کاربر ویژه

ارسال‌ها : 118
عضویت: 1 /7 /1392
سن: 99
تشکرها : 18
تشکر شده : 47
غدیر خم
تصویر: http://askdin.com/gallery/images//75/1_Ghadir.jpg نزدیک ظهر روز دوشنبه، کاروان بزرگ پیامبر همین که به منطقه " غدیر خم " رسیدند حضرت، مسیر حرکت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدیر تغییر داده، فرمودند :" ایها الناس، اجیبوا داعی الله، و انا رسول الله ."ای مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم .این کنایه از آن بود که هنگام ابلاغ پیام مهمی فرا رسیده است. لذا فرمان دادند تا منادی ندا کند:" همه مردم متوقف شوند، آنان که پیش رفته اند برگردند، و آنان که پشت سر هستند، خود را سریع تر برسانند. " همچنین دستور دادند، کسی زیر درختان کهنسالی که در آنجا بود نرود و آن مکان برای برپایی جایگاه سخنرانی خالی بماند.پس از این دستور، همه مرکب ها متوقف شد، همه مردم پیاده شدند و برای توقف سه روزه خیمه زدند .از طرف دیگر پیامبر چهار نفر از اصحاب خاص خود یعنی مقداد، سلمان، ابوذر و عمار را فرا خوانده و به آنان دستور دادند تا جایگاه سخنرانی را در کنار درختان کهنسال آماده سازند . آنان از روانداز شتران و سایر مرکب ها کمک گرفته، منبری بلند ساختند و روی آن را با پارچه ای پوشانند( منبر در میان جمعیت قرار داشت.)با توجه به کثرت جمعیت،" ربیعه" را که صدای رسایی داشت، انتخاب کردند تا کلام حضرت را برای افرادی که دورتر قرار داشتند، تکرار کند.مقارن ظهر، منادی حضرت رسول اکرم (ص)، ندای نماز جماعت داد، مردم مقابل منبر جمع شدند و با پیامبر نماز جماعت را اقامه نمودند. پس از نماز، پیامبراکرم از منبر غدیر بالا رفتند و سپس علی علیه السلام را فرا خواندند تا در سمت راست ایشان بر فراز منبر بایستد و پیامبر نیز در حالی که دست راستش بر شانه امیرالمومنین قرار داشت، سخنرانی تاریخی خود را شروع کردند که بیش از یک ساعت به طول انجامید.حضرت در ابتدا به حمد و ثنای الهی پرداختند و سپس تصریح کردند که: باید فرمان مهمی درباره علی بن ابیطالب ابلاغ کنم که اگر این پیام را نرسانم رسالت الهی را انجام نداده ام :" یا ایها الرَسول، بَلـِّغ ما اُنزل الیکَ مِن رَبـِّک وَ ان لَم تـَفعَل، فَما بَلغتَ رسالته."( مائده/67)پس از بیان جملاتی، پیامبر دست علی علیه السلام را بلند نمود و فرمودند:" من کنت مولاه فهذا علی مولاه "و چنین بود که " غدیر"، عید ولایت نام گرفت


امضای کاربر : هیچ وقت مغرور نشو، برگها وقتی می ریزند كه فكر میكنند طلا شدند
چهارشنبه 01 آبان 1392 - 11:27
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از mohabat به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: fatemesoltan /
mohabat آفلاین


کاربر ویژه

ارسال‌ها : 118
عضویت: 1 /7 /1392
سن: 99
تشکرها : 18
تشکر شده : 47
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
تصویر: http://arabic.al-khoei.org/hussain13.jpg



وي خوش هر نسيمي كه ميوزد همايش و نمايشي ز پس پرده جمال صوت حسين است
ديدگاه حكيم ابوالقاسم فردوسي قهرمان قهرمانان حماسه سراي ادبيات ايران وجهان :

حسين فاتح وسالارميدان نبرد با ديو وديوان اهريمن واهريمانان تاريخ است
لاله بستان حسين حكمت است نسترن باغ حسين همت است
پرفسور دكتر كوثران استاد رياضي دانشگاههاي مدرن آمريكا :
حسين زيباست چرا كه از آسمان انديشه اش بارش رحمت حق وزيدن گرفت .
ياس گلستان حسين فررهيست از در و ديوار جهان آگهيست
سعدي شييرازي سلطان ادبيات ايران و جهان :
حسين نمونه امضاء خداوند در نظام آفرينش هست
نباشد گر حسين عالم نباشد شرف بر دوده آدم نباشد
همر دانشمند نابينا و شقايق ادبيات يونان :
حسين تجلي ذ ات مقدس حضرت باري تعالي ا ست
حسين بنياد هستي را قوام است حسين آثار گيتي را دوام است
عطار نيشابوري ستاره فروزان آسمان علم وادب ايران :
سري در شخصيت حسين فهرست كمال ، جمال و جلال خداوندي است
حلقه افلاك را سلسله جنبان حسين قاعده خاك را اساس بنيان حسين
كارو شاعر بنام جهان مسيحيت:
حسين سلسله جبال دين خداست
چون حسين تاج يدالهي گرفت از محمد منصب شاهي گرفت
ديوان حافظ گلستان هميشه جاويد ادبيات ايران وجهان :
حسين همه نصايص قرآن است تمام زيبايي قرآن در حسين تجمع گرديده و همه قرآن در حسين است . در گارگاه خلقت اگر حسين نبود درخت تناوربشريت ثمر نداشت
پرفسور دكتر والتر استاد دانشگاه لس آ نجلس كالفرنيا :
وجود حسين از قدرت وحشمت حكمت و ابهت قدرت و شوكت خداوند دانا و توانا حكايت ميكند
برحسين هر كس توسل كرده است برخدا گويي توكل كرده است
دايرت المعارف بزرگ فرانسه :
وجود حسين آدرس كامل خداست و نشان كوي معشوق است
بي تو اي سر روان با گل وگلشن چه كنم زلف سنبل چه كشم عارض سوسن چه كنم
استاد مولانا باغ صفاي عرفا :
حسين آئينه روح خداست
هر سو كه دويديم همه روي تو ديديم هر جا كه رسيديم سر كوي تو ديديم
هر سرور روان را كه در اين گلشن دهر است بر رتبه بستان و لب جوي تو ديديم
استاد دكترحسين الهي قمشه اي دانشمند قدرو عارف بنام جهان اسلام :
حسين با طفلان شير خوار خود در اعماق سپاه دشمن فرو رفت تا ديو ديوان اهريمن و اهريمنان زمان ، شمارا از ميدان زندگي بدر نبرند
افسر سلطان خرد حسين است سالار ميدان نبرد حسين است
ادبيات زيباي ويليام شكسپير :
حسين مدلي است براي همه امور زندگي
چون حسين كاشف اصرار نهان شد از صورت او سر خداوند عيان شد
توماس كارلايل مورخ مشهور انگليسي :
بهترين درسي كه از حسين آموختم ايمان به عالم غيب است
پرفسور دكتر كارل دانشمند معاصر:
همانطوريكه عيسي با اعجازش مرده اي را زنده ميكرد حسين با تعليماتش ملتي را احيا كرد
علامه محمد تقي جعفري پايگاه علم وانديشه :
كربلا بلوغ انديشه و عاطفه است هر كس به بلوغ فكري و عاطفي برسد عاشورايي است
جواهر لعل نهرو سازنده هندوستان آزاد :
حسين در آخرين دقايق زندگي طفل شير خوار خود را قرباني حق وحقانيت نمود و با اين عمل انديشه بزرگان عالم را متحير ساخت
ابوسعيد ابوالخير عارف بنام جهان اسلام :
كربلا چقدر شبيه قرآن است آخرين شهيدان آن اصغر و عبدالله مانند سوره هاي آخر قرآن كوچكند
مهاتما گاندي مصلح و رهبر بزرگ شبه قاره هند :
اگر بخواهيم هند را نجات دهيم واجب است همان راهي را به پيمائيم كه حسين بن علي پيمود
جرداق دانشمند معظم مسيحي :
حسين با تعليماتش سطح بشريت را ارتقاء بخشيده و خاطره آن شايسته است هميشه باقي بماند و ياد آوري گردد .
علامه علائلي نويسنده تواناي مصري :
حسين بزرگي آسمان را طلبيد و جان خود را فداي آن كرد حسين نماينده عظمت انسان و آيت الايات بينات است.
دكتر لوريس دانشمند و محقق بزرگ بلژيك :
اگر مورخين ما حقيقت روز عاشورا را ميدانستند و درك ميكردند هرگز اين عزاداري را مجنونانه نميپنداشتند
جمال عبدالناصر منجي وشخصيت بزرگ سياسي مصر:
حسين آيت مردان جهان است .
شجاعتي بهتر از شجاعت و فداكاري حسين در سراسر عالم پيدا نميشود .
آسمان نقطه جلاي حسين است جلوه روشن ز جمال حسين است
آنچه در كهكشان جان پيداست ذره اي كوچك از جلال حسين است

امضای کاربر : هیچ وقت مغرور نشو، برگها وقتی می ریزند كه فكر میكنند طلا شدند
سه شنبه 14 آبان 1392 - 08:44
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
fatemesoltan آفلاین


مدیر کل سایت

ارسال‌ها : 27
عضویت: 9 /6 /1392
تشکرها : 46
تشکر شده : 21
مناسب های مذهبی
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست ، فرات
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد ؟
با دو انگشت هم این حنجره میشد پاره
چه نیازی به سه شعبه است که تا پر برسد
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد ؟
خون حیدر به رگش ، در تب و تاب است ولی
بگذارید به سن علی اکبر برسد
دفن شد تا بدنش نعل نبیند اما
دست یک نیزه برآن حلق مطهر برسد
شعله ور میشود این داغ دوباره وقتی
شیر در سینه بی کودک مادر برسد
زیر خورشید نشسته ، به خودش میگوید
تیر نگذاشت که آن جمله به آخر برسد
شعر از علي رضا لك

امضای کاربر : افسوس که عمری پی اغیار دویدیم / از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
یکشنبه 19 آبان 1392 - 11:41
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :